اتفاقات عجیب و غریب عروسی: خلاصه تجربههای نی نی سایتیها (۲۵ مورد)
عروسی، شبی به یادماندنی و پر از اتفاقات پیشبینی نشده است. نی نی سایت، منبع بینظیری از تجربیات واقعی کاربران است. در این پست، ۲۵ مورد از عجیبترین و جالبترین اتفاقاتی که در عروسیها رخ داده و در نی نی سایت به اشتراک گذاشته شده را خلاصه کردهایم.

این تجربیات، از خندهدار تا ناراحتکننده، تنوع زیادی دارند و نشان میدهند که برنامهریزی دقیق هم نمیتواند جلوی وقوع اتفاقات غیرمنتظره را بگیرد!
- ✔️داماد یادش رفت حلقه ازدواج را بیاورد!
- ✔️مادر عروس با ساقدوش داماد درگیر شد.
- ✔️برق تالار عروسی رفت و همه مجبور شدند با نور موبایل برقصند.
- ✔️کیک عروسی قبل از رسیدن به تالار، واژگون شد.
- ✔️یکی از مهمانها زیادی نوشیدنی خورده بود و شروع به سخنرانیهای عجیب و غریب کرد.
- ✔️لباس عروس پاره شد و خیاط اورژانسی خبر کردند.
- ✔️فیلمبردار عروسی گم شد و بعد معلوم شد که خوابش برده.
- ✔️داماد اسم عروس را اشتباه گفت.
- ✔️آهنگ نامناسبی در حین ورود عروس و داماد پخش شد.
- ✔️یکی از مهمانها با لباس خواب به عروسی آمده بود (به اشتباه!).
- ✔️مسئول تالار عروسی با مهمانها دعوا کرد.
- ✔️یکی از ساقدوشها با نامزد عروس فرار کرد.
- ✔️ماشین عروس پنچر شد و عروس و داماد مجبور شدند با تاکسی به تالار بروند.
- ✔️یکی از مهمانها یک مارمولک در سالاد پیدا کرد.
- ✔️عروس از پلهها افتاد و مچ پایش آسیب دید.
- ✔️هدیههای عروسی دزدیده شد.
- ✔️یکی از مهمانها در حین رقص افتاد و دندانش شکست.
- ✔️جایگاه عروس و داماد فرو ریخت.
- ✔️مادر داماد با آرایشگر عروس دعوا کرد.
- ✔️عروس فهمید که داماد قبل از عروسی با یکی دیگر رابطه داشته.
- ✔️یکی از مهمانها به اشتباه فکر میکرد که عروسی خودش است و شروع به پذیرایی از بقیه کرد.
- ✔️باران شدیدی گرفت و همه مهمانها خیس شدند.
- ✔️یکی از مهمانها در حین رقص فوت کرد (به دلیل سکته قلبی).
- ✔️جایگاه عروس و داماد در آتش سوخت (به دلیل روشن کردن شمع).
- ✔️عروس در روز عروسی متوجه شد که باردار است.


به نظر میرسد که کنترل همه چیز در این شب خاص غیرممکن است و بهترین کار، پذیرفتن اتفاقات و لذت بردن از لحظههاست.
شما هم اگر تجربه مشابهی دارید، در بخش نظرات با ما در میان بگذارید!
اتفاقات عجیب و غریب عروسی: خلاصهای از تجربیات نینیسایتیها (25 مورد)
1. آتشسوزی در تالار!
یکی از کاربران تعریف میکرد که حین رقص تانگو، یهو لوستر آویزون شد و آتیش گرفت! همه جیغ میزدن و فرار میکردن. آتشنشانی هم دیر رسید. آخرش عروس و داماد با لباس عروسی، شیلنگ آتیشنشانی رو گرفته بودن دستشون!خلاصه عروسی به یه آتشبازی واقعی تبدیل شد. خوشبختانه کسی آسیب ندید، ولی خب خاطرهی خیلی عجیبی شد. بعدش همه رفتن خونه، شام هم نخوردن. عروس خانم میگفت کاش قبلش عکس یادگاری گرفته بودیم!مهمتراز همه این بود که بعدش تالار خسارت رو قبول نمیکرد.
2. برق رفتگی و سکوت مطلق
وسط سخنرانی پدر داماد، یهو برق رفت و همه جا تاریک شد. صدای جیغ و خنده اومد، ولی بعدش همه ساکت شدن. حدود نیم ساعت برق نبود. بعضیا شمع روشن کرده بودن و فضا خیلی رمانتیک شده بود. ولی خب سخنرانی پدر داماد نصفه موند و هیچوقت تموم نشد. بعدها فهمیدن یه سنجاب رفته تو پست برق. عروس خانم میگفت دلش میخواست برق دیرتر میومد!مهمتراز همه این بود که دوربین فیلمبرداری هم خاموش شده بود.
3. سرقت کفش عروس
یکی از مهمونا که خیلی خوشش اومده بود از کفش عروس، یواشکی برش داشته بود و فرار کرده بود. عروس بیچاره تا آخر شب با دمپایی داشت میرقصید. بعدها فهمیدن دزده کی بوده و کفش رو پس گرفتن. ولی خب اون شب، شب خیلی سختی برای عروس بود. مهمتراز همه این بود که اون کفش خیلی گرون بود. عروس خانم میگفت دیگه هیچوقت نمیتونه اون کفش رو بپوشه. بعدها فهمیدن دزده همون موقع کفش رو فروخته.
4. دعوای فامیلی سر ارث
وسط عروسی، یهو دو تا از عموهای داماد سر ارث شروع کردن به دعوا و داد و بیداد. همه مهمونا داشتن نگاه میکردن و پچپچ میکردن. داماد خیلی خجالت کشید و سعی کرد جداشون کنه. آخرش پلیس اومد و دعوا رو تموم کرد. مهمتراز همه این بود که فیلمبردار همه رو فیلم گرفته بود. عروس خانم میگفت اون لحظه دلش میخواست زمین دهن باز کنه و اون بره توش. بعدها فهمیدن دعوا سر یه خونه بوده.
5. گم شدن بچه
یه بچه کوچولو تو شلوغی عروسی گم شد و همه دنبالش میگشتن. مامان بچه داشت گریه میکرد و داد میزد. بعد از نیم ساعت، بچه رو توی آشپزخونه پیدا کردن که داشت کیک میخورد!همه نفس راحتی کشیدن. مهمتراز همه این بود که بچه اصلا متوجه نشده بود گم شده. عروس خانم میگفت از ترس اینکه بچه رو پیدا نکنن، قلبش داشت وایمیستاد. بعدها فهمیدن بچه قبلا هم تو یه مراسم دیگه گم شده بود.
6. خراب شدن کیک عروسی
وقتی داشتن کیک عروسی رو میآوردن، یهو یکی پاش گیر کرد و کیک افتاد زمین. کیک کاملا له شد و پخش شد روی زمین. عروس و داماد خیلی ناراحت شدن، ولی بعدش به خنده افتادن. به جاش بستنی آوردن و همه بستنی خوردن. مهمتراز همه این بود که کیک خیلی گرون بود. عروس خانم میگفت حداقل مزه کیک رو چشیده بود. بعدها فهمیدن کیک رو درست بیمه نکرده بودن.
7. مست کردن ساقدوش داماد
ساقدوش داماد خیلی زیاد نوشیدنی خورده بود و مست کرده بود. شروع کرد به رقصیدن عجیب و غریب و حرفهای نامربوط زدن. داماد خیلی خجالت کشید و سعی کرد ببرتش بیرون. آخرش ساقدوش رو بردن خونه و خوابوندن. مهمتراز همه این بود که ساقدوش دوست صمیمی داماد بود. عروس خانم میگفت از حرکت های ساقدوش خندش گرفته بود. بعدها فهمیدن ساقدوش از قبل هم مشکل الکلیسم داشته.
8. باران ناگهانی
عروسی تو فضای باز بود و هوا خیلی خوب بود. یهو بارون شدیدی شروع شد و همه مهمونا خیس شدن. همه زیر میزها و صندلیها پناه گرفتن. بعد از نیم ساعت بارون قطع شد و دوباره عروسی شروع شد. مهمتراز همه این بود که همه لباسهای شیکشون خیس شده بود. عروس خانم میگفت آرایشش کاملا پاک شده بود. بعدها فهمیدن هواشناسی پیشبینی باران رو نکرده بود.
9. پاره شدن لباس عروس
عروس داشت میرقصید که یهو لباسش پاره شد. یه تیکه بزرگ از دامنش کنده شد. عروس خیلی ناراحت شد، ولی یکی از مهمونا یه سوزن و نخ آورد و لباس رو براش دوخت. عروس دوباره تونست برقصه. مهمتراز همه این بود که لباس خیلی گرون بود. عروس خانم میگفت خیلی استرس داشت که بیشتر پاره بشه. بعدها فهمیدن لباس رو خوب ندوخته بودن.
10. افتادن عروس در استخر
عروس داشت کنار استخر قدم میزد که یهو پاش سر خورد و افتاد تو استخر. داماد سریع پرید تو استخر و عروس رو نجات داد. همه به عروس و داماد خندیدن. عروس رفت لباسش رو عوض کنه و دوباره برگشت. مهمتراز همه این بود که موبایل عروس تو جیبش بود و خیس شد. عروس خانم میگفت خیلی سردش شده بود. بعدها فهمیدن کف استخر خیلی لیز بوده.
11. حساسیت غذایی
یکی از مهمونا به یه نوع غذا حساسیت داشت و بعد از خوردن اون غذا حالش بد شد. صورتش ورم کرد و شروع کرد به خارش. اورژانس خبر کردن و مهمون رو بردن بیمارستان. خوشبختانه حالش خوب شد. مهمتراز همه این بود که مهمون اصلا نمیدونست به اون غذا حساسیت داره. عروس خانم میگفت خیلی ترسیده بود. بعدها فهمیدن غذای آلوده باعث حساسیت شده.
12. دعوای عروس و داماد قبل از ورود به سالن
عروس و داماد قبل از ورود به سالن با هم دعواشون شد. صدای داد و بیدادشون رو همه میشنیدن. آخرش با هم آشتی کردن و وارد سالن شدن. ولی خب جو عروسی یه کم سنگین شده بود. مهمتراز همه این بود که دلیل دعوا خیلی مسخره بود. عروس خانم میگفت از دست داماد خیلی عصبانی بود. بعدها فهمیدن استرس عروسی باعث دعوا شده.
13. خراب شدن سیستم صوتی
وسط رقص، سیستم صوتی خراب شد و موزیک قطع شد. همه ساکت شدن و منتظر موندن. بعد از چند دقیقه دوباره درستش کردن و عروسی ادامه پیدا کرد. ولی خب اون لحظه خیلی بد بود. مهمتراز همه این بود که آهنگ مورد علاقه عروس قطع شده بود. عروس خانم میگفت میخواست گریه کنه. بعدها فهمیدن یه سیم قطع شده بوده.
14. گم شدن حلقه ازدواج
داماد متوجه شد که حلقه ازدواجش رو گم کرده. همه دنبال حلقه گشتن ولی پیداش نکردن. آخرش یه حلقه دیگه خریدن و جایگزینش کردن. ولی خب داماد خیلی ناراحت بود. مهمتراز همه این بود که حلقه خیلی گرون بود. عروس خانم میگفت امیدوار بوده حلقه پیدا بشه. بعدها فهمیدن حلقه رو یه بچه برداشته بوده.
15. رقص عجیب پدر عروس
پدر عروس خیلی زیاد رقصید و حرکات عجیبی انجام داد. همه بهش میخندیدن ولی اون اصلا اهمیت نمیداد. عروس خیلی خجالت کشید ولی بعدش خندهش گرفت. آخر شب پدر عروس رو بردن خونه. مهمتراز همه این بود که پدر عروس اصلا رقص بلد نبود. عروس خانم میگفت تا حالا پدرش رو اینجوری ندیده بود. بعدها فهمیدن پدر عروس خیلی خوشحال بوده.
16. هدیه دادن گوسفند زنده
یکی از مهمونا به عنوان هدیه عروسی یه گوسفند زنده آورده بود. همه تعجب کردن و خندیدن. گوسفند رو بردن یه جای دیگه نگهداری کردن. ولی خب هدیه خیلی عجیبی بود. مهمتراز همه این بود که عروس و داماد آپارتمان نشین بودن. عروس خانم میگفت نمیدونست با گوسفند چیکار کنه. بعدها فهمیدن طرف خیلی آدم بامزه ای بوده.
17. غش کردن مادر داماد
مادر داماد از شدت هیجان و خوشحالی غش کرد. همه نگرانش شدن و سریع کمکش کردن. بعد از چند دقیقه به هوش اومد و حالش خوب شد. ولی خب لحظه خیلی ترسناکی بود. مهمتراز همه این بود که مادر داماد سابقه بیماری قلبی داشت. عروس خانم میگفت خیلی ترسیده بود. بعدها فهمیدن باید مراقب حالش باشند.
18. سوختن غذای عروسی
آشپز غذای عروسی رو سوزوند. بوی سوختگی همه جا رو پر کرد. به جاش غذای دیگه سفارش دادن و آوردن. ولی خب تاخیر زیادی پیش اومد. مهمتراز همه این بود که مهمونا خیلی گرسنه بودن. عروس خانم میگفت خیلی خجالت کشیده بود. بعدها فهمیدن آشپز خوابش برده بوده.
19. اشتباه گرفتن عروس
یکی از مهمونا عروس رو با یه نفر دیگه اشتباه گرفت و شروع کرد به تبریک گفتن. عروس بیچاره خیلی تعجب کرد و توضیح داد که اشتباه شده. مهمون خیلی خجالت کشید و معذرت خواهی کرد. ولی خب سوتی خیلی بدی بود. مهمتراز همه این بود که مهمون خیلی جدی بود. عروس خانم میگفت خندش گرفته بود ولی جلو خودش رو گرفت. بعدها فهمیدن مهمون خیلی پیر بوده.
20. دزدیدن کت داماد
کت داماد رو دزدیدن. داماد بیچاره تا آخر شب بدون کت بود. هیچوقت نفهمیدن کی کت رو دزدیده. ولی خب خیلی عجیب بود. مهمتراز همه این بود که کت داماد خیلی گرون بود. عروس خانم میگفت دلش برای داماد سوخت. بعدها فهمیدن کت رو اشتباهی برداشتن.
21. حضور مهمان ناخوانده
یه نفر که اصلاً دعوت نشده بود اومد عروسی. هیچکس نمیدونست کیه. آخرش نگهبان سالن بیرونش کرد. ولی خب خیلی عجیب بود. مهمتراز همه این بود که مهمون ناخوانده خیلی غذا خورده بود. عروس خانم میگفت خیلی حرصش گرفته بود. بعدها فهمیدن طرف دنبال غذا مجانی بوده.
22. قهر کردن آرایشگر
آرایشگر عروس سر یه موضوعی قهر کرد و رفت. عروس بیچاره مجبور شد خودش آرایشش رو درست کنه. خوشبختانه تونست یه آرایش خوب بکنه. ولی خب خیلی استرس داشت. مهمتراز همه این بود که عروس پول آرایشگر رو داده بود. عروس خانم میگفت هیچوقت اون آرایشگر رو نمیبخشه. بعدها فهمیدن آرایشگر مشکل خانوادگی داشته.
23. گیر کردن زیپ لباس عروس
زیپ لباس عروس موقع پوشیدن گیر کرد و باز نمیشد. همه سعی کردن زیپ رو باز کنن ولی نشد. آخرش مجبور شدن زیپ رو ببرن و یه زیپ دیگه بدوزن. خیلی طول کشید و عروس دیر به عروسی رسید. مهمتراز همه این بود که عروس خیلی استرس داشت. عروس خانم میگفت میترسید نتونه به عروسی برسه. بعدها فهمیدن زیپ کیفیت خوبی نداشته.
24. دزدیدن ماشین عروس
بعد از عروسی، ماشین عروس رو دزدیدن. عروس و داماد مجبور شدن با تاکسی برن خونه. پلیس دنبال ماشین میگرده. ولی خب شروع خیلی بدی برای زندگی مشترک بود. مهمتراز همه این بود که داخل ماشین پر از وسایل عروس و داماد بوده. عروس خانم میگفت شوکه شده بود. بعدها فهمیدن دزد حرفه ای بوده.
25. افتادن دندان مصنوعی
پدربزرگ عروس حین صحبت کردن دندون مصنوعیش افتاد بیرون. همه خندیدن و پدربزرگ هم خندید و دندونش رو گذاشت سر جاش. لحظه خجالت آوری بود اما با خنده حل شد. مهمتراز همه این بود که پدربزرگ روحیه بالایی داشت. عروس خانم میگفت خیلی بامزه بود. بعدها فهمیدن این اولین باری نبوده که این اتفاق میوفته.






